توی یه کارخونه بودم پارسال همین موقع یکی از همکارام اومد و گفت مژده بده!(منم در حال نگاه کردن به کفتریا همون کبوتر هایی بودم که نزدیک سقف بودن)
گفتم مگه چی شده؟ گفتم گفت: رفسنجانی مرده.(صدای دستگاه ها زیاد بود)
(چون درست نشنیدم و توی فکر کبوتر ها بودم فکر کردم میگه کفتر چایی مرده:)
خلاصه دهنم باز موند که الان باید چی بگم چون اون کارخونه خیلی کبوتر داشت.
بعد از دیدن مکث من، (پیش خودم گفتم شاید اید ابراز همدردی کنم)گفت: خب؟
گفتم: مگه گرفته بودیش؟ اهلی بود؟ مشکل نداره بجاش این همه کفتر هستن:)
بعد با دستم بالا رو نشون میدادم کنار سقف که کبوتر ها بودند. :)) گفت:تعطیلی
بعد دنبالش رفتم دیدم به همه داره این خبرو میده رد میشه.(تو دلم می گفتم: تو
که برای مردن کفتر میری به همه میگی کم داری نه من، خودت تعطیلی ولی بعد)
از یکی از همکارای دیگه پرسیدم این چی میگه با صدای بلند گفت: هاشمی مرده
گفتم هاشمی؟ هاشمی رفسنجانی؟ گفت آؤه اخبار اعلام کرده این هم تو فضای
مجازی دیده خبرش رو... .
دو زاریم افتاد آهان، رفسنجانی مرده این همه دستگاه رو ول کردم الکی.به من چه
رفتم پای دستگاه چون بودن و نبودنش برای من یکی فرقی نمی کرد و نمیکنه واقعا.
سر شام که با اون همکارم که خبر میداد بودیم سر میز گفتم تو وقتی خبر دادی بهم
من چون صدای دستگاه ها زیاد بود و در حین کار تو فکر کفتر چایی های سالن بودم،
رفسنجانی رو کفتر چایی شنیدم اشتباهی. :)) همه خندیدن و گفتن توی باغ نبودی.
بعد اون همکارم پرسید: خب الان که فهمیدی خوشحال نشدی؟ گفتم خدا بیامرزه.نه
ناراحت هم نشدم.چون برای من با یه غریبه توی خیابون زیاد فرقی نداره در حال حاضر
گفت د بابا از اون نظر نمیگم.مگه مناظره رو ندیدی؟ گفتم کدوم؟گفت همون که احمدی
نژاد پته مته هاشمی رفسنجانی رو ریخت رو آب.
گفتم دیدم ولی پته مته هاش بره رو آب یا نره ها فرقی به حال من نکرد و نمیکنه بازم.
گفت: تو که کلا از مرحله پرتی. گفتم: تو فکر کن.
من که راستشو گفتم.نه سنگ احمدی نژاد رو به سینه بزنی فرقی برات میکنه نه بقیه.
بعدش هم نصیحتش کردم که بعد از مرگ یکی اگر پشت سرش غیبت کنی گناهش رو
به گناهای خودت اضافه می کنی طبق یه روایت.
گفت قبل از مرگش هم گفتم.که یکی گفت:ولش
یکی دیگه مرده ما چرا داریم بحث می کنیم.ولش
خلاصه این طوری شنیدم خبرش رو.خدا بیامرزتش